وی در خصوص انحراف جریان اصلاحات میگوید: جریان اصلاحات یک جریان سیاسی در کشور ما است که در درونش انحرافی پیدا شد. گروهی از انقلاب بریدند و از ماهیت اصلی انقلاب که تشکیل یک نظام مدنی- سیاسی بر اساس فکر اسلامی است، دست کشیدند و دنبال یک نظام سکولار افتادند.
در ادامه گزیده این گفتوگو را میخوانید:
*آقای دکتر روحانی «دوره پسافتنه» را کلید زدند. البته فرد مناسبی هم برای این کار هستند، یعنی کسی است که مورد احترام جناح اصلاحطلب و هم مورد وثوق جناح اصولگراست و خاستگاه جناح اصولگرا را با خود دارد. او در حرفهایش گفته که اتفاقات گذشته را نادیده بگیریم و بگذریم. چارچوبهایی که گفتهاند قانون پایه است، شورای نگهبان پایه است، رهبری ستون خیمه است و نظام جمهوری اسلامی اساس است، منطقی است. در این چارچوب ما باید دوره «پسافتنه» را شروع کنیم. اقتضائات دوره پسافتنه این است که درباره آنهایی که آنچنان در این قضیه وارد نبودند، اغماض صورت بگیرد و میدان فعالیت داشته باشند.
*اذعان به قانون معنایش این است که کسانی که ضدقانون عمل کردند، اشتباه کردند. بهنظرم این چیز بدی نیست. در طراز منافع ملی ما این است که بعد از حماسه سیاسی و این پیروزی عظیمی که پس از فتنه88 پیدا شد، آغاز دوره پسافتنه است. این البته یک اقدام بامصلحت و معقولی هم هست. این اقدام غیر از فهم خود پدیده است. فهم خود پدیده مصلحتاندیشی ندارد، یعنی همواره باید در تاریخ سیاسی کشورمان رسانهها، متکفرین، اصحاب دانش سیاسی و... برای مردم تحلیل کنند که فتنه چه بود و چرا پیدا شد؟ و چرا خطرناک بود و چگونه این مسئله مهار شد که برای آینده هم اصل باشد. این غیر از وظایف سیاسیون در عمل است. دولت و مسئولین سیاسی مسئول تحلیل حوادث تاریخی نیستند؛ آنها نباید زیاد راجع به این مسائل بحث کنند که چه میزان از فتنه تقصیر چه کسی بود، منتها از لحاظ فهم سیاسی بحث دیگری است یعنی در کارهای علمی، بحثهای سیاسی و آکادمیکمان باید این باشد.
*از لحاظ عمل سیاسی دولت و حکومتمان دوره پسافتنه را شروع کرده و اتفاقا آقای روحانی بسیار شخصیت مناسبی برای این کار است. از لحاظ فهم و بصیرت سیاسی، تحلیل فتنه از جهات مختلف بسیار مهم است. از نظر من فتنه یک کودتای تمامعیار بود که هماهنگیهای زیادی بر علیه نظام اسلامی داشت. شعار فتنه این بود که میخواهد نظام اسلامی را به یک نظام سکولار لیبرال تبدیل کند. البته پشت آن دیکتاتوری سکولار بود و با یک تحرک کاملا کودتاگونه به معنای دقیق کلمه. اما چرایی این اتفاق، مهمتر است.
*جریان اصلاحات یک جریان سیاسی در کشور ما است که در درونش انحرافی پیدا شد. گروهی از انقلاب بریدند و از ماهیت اصلی انقلاب که تشکیل یک نظام مدنی- سیاسی بر اساس فکر اسلامی است، دست کشیدند و دنبال یک نظام سکولار افتادند. گفتند دین پروسهای مخصوص به حوزه خصوصی است ولی باید سپهر حوزه عمومی که شامل حکومت است، سکولار باشد. این جناح سیاسی این انحراف را بعد از انقلاب، نتوانست مهار کند. بعد از انقلاب در فضای سیاسی کشور، دو جناح مهم حضور دارند؛ جناح اصولگرا و جناح اصلاحات که این انحراف در جناح اصلاحات پیدا شد و نتوانستند آن را مهار کنند لذا این انحراف جناح اصلاحات را به مسلخ فتنه برد و این جناح به جایی کشانده شد که برعلیه نظام مشروع قیام کرد و به خیابان آمد و فاجعه عظیم و اشتباه بزرگی صورت داد که لکهاش سالها بر دامن جناح اصلاحات باقی خواهد ماند.
*در اینجا میخواهم مقایسه کنم؛ در دل جناح اصولگرا هم انحرافی پیدا شد. در بحثهای تحلیلی سیاسی باید به این موارد بپردازیم. اینها کار وزرا نیست. این بررسیها کار آنهایی است که باید سپهر سیاسی را تحلیل کنند، بفهمند و به دیگران نیز منتقل کنند.
سئوال(در دوره پسافتنه این تحلیلها باید ادامه پیدا کند؟)
*بله. این مربوط به بصیرت سیاسی ملت ماست، مربوط به تجربه عظیم سیاسی ملت ماست و ربطی به دولت ندارد. دولت باید همین دوره پسافتنه را ادامه دهد که کار خوبی است و مجلس هم همراهی کرده و اشکالی هم ندارد.
* جریان اصلاحات از لحاظ تاریخی حول و حوش شخصیت مرحوم حاج احمدآقا شکل گرفت. کاری که مرحوم بازرگان داشت بعدا در جریان فتنه و بعد از آن به این نحله انحرافی داخل پیوستند. جریان اصلاحات در ابتدا علیه نظام اسلامی نبود. مُر انقلاب اسلامی، آغاز یک تجربه است، تجربهای که ملت ما همت کرد یک نظام کامل سیاسی و مدنی براساس اسلام مستقر کند. این تجربه البته یک زیربنای فکری دارد. سه گزاره مهم زیربنای این تجربه عظیم ملت است.
گزاره اول اینکه اسلام دینی زنده است و مندرس نمیشود برای هر عصری، اسلام راهگشای عمل است. متعلق به زمان پیغمبر نیست، عصری نیست و به این دلیل سیستم و مکانیزمهای سرزندهنگهداری اسلام در خودش هست؛ مثل اجتهاد، تفکرات عقلایی و تفکرات زیربنایی.
گزاره دوم مربوط به جامعیت اسلام است. هر کدام از این گزارهها، ریشه در
قرآن و در تعالیم اهل بیت دارد و گزارههای هوایی نیست. جامعیت اسلام یعنی
وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِین «نیست هیچ تری و
خشکی ، مگر اینکه در کتاب مبین خدا است». یعنی تمام سپهر زندگی انسان را هم
در بخشی خصوصی زندگی و هم بخش عمومی عمل میپوشاند. در بخش عمومی، مهمترین بخش حکومت است و حکومت مغفول نیست. پس اسلام
جامعیت دارد. اسلام عقلانیتی نیست که فقط متعلق به بخش خصوصی زندگی باشد.
آنهایی که اسلام را فقط در بخش خصوصی محصور کردند، بعد مجبور شدند زیرآب
همهاش را بزنند زیرا یا باید جامعیت را قبول داشته باشید یا در غیر
اینصورت باید بگویید که قرآن هم قدیمی شده و نصفی از آن هم غلط است!
میخواهم بگویم مسیری که نحله انحرافی در اصلاحات شروع کردند شاید در ابتدا
حتی فضلای اصلاحاتی حوزه هم نمیدانستند که عاقبتش این است ولی اصلش روشن
بود.
گزاره سوم؛ جهانشمولی اسلام است که اسلام من و تو، عرب و عجم، سیاه و سفید
ندارد. یعنی در صحنه جهانی یک پلتفرم است و صرفا یک کالت خصوصی برای یک
جای خصوصی نیست، پلتفرمی برای کل جهان است.
* این سه گزاره درواقع پایه تجربه امروز ملت ماست. جریانی که انحراف دارد با یکی از این گزارهها یا با هر سه، مشکل دارد. در ابتدا جریان اصلاحات نهتنها با این تجربه مشکل نداشتند، بلکه طرفداران ولایتمطلقه بودند. همین آقای میردامادی و دیگران در تحکیم وحدت حتی در زمان حیات امام (ره)، یک بیانی شده بود که حتی رهبری هم باید در چارچوب قانون اساسی کار کند، حضرت امام این را دقیق قبول نداشتند و فرمودند: «قانون اساسی همه جِرم و ماهیت ولایتفقیه را پیاده نکرده و لذا شرعا نباید آن را به قانون اساسی تنازل دهیم. بنایاش خوب است اما جِرمش هنوز بیرون قانون اساسی دارد».
* همین دوستان تحکیم وحدت تا بیت امام راهپیمایی گذاشته بودند در طرفداری از ولایتمطلقه فقیه که حاجاحمدآقا -خدا رحمتش کند- زمانی که متوجه شد این قضیه بو دارد، گفت که نیایید. یعنی میخواهم بگویم که در آغاز کار اینچنین نبود. اما آن انحراف پیدا شد و جریان اصلاحات که بنیه فکری و سازماندهیاش ضعیف بود، با این نحله منحرف که پرچمدار سکولاریسم بود، کل جریان را چه در دوران آقای خاتمی و چه پس از آن به انحرافات کشید و علیه نظام مشروع خروج کرد.
*از لحاظ تحلیل سیاسی بد نیست جناح اصولگرا را نیز تحلیل کنیم؛ جناح اصولگرا هم سابقه قدیمی انقلابی و حتی قبل از انقلاب دارد و آنها قویاً به این تجربه بزرگ ملت ما معتقدند. جریان اصولگرا در زمان آقای احمدینژاد شاهد ظهور یک جریان انحرافی بود که البته نوعش، نوع سکولاریزم نبود و ژست مدرنیته نداشت، اگرچه آنها هم (اصلاحات) مدرن نبودند و نشخوار هزاربار جویده دوره رنسانس را به عنوان چیزهای مدرن تحویل میدادند. اگر بخواهم دوستان اصولگرا را گونهشناسی کنم، از نحله غُلات بودند. مرحوم شیخ مفید درباره انحرافات عالم تشیع گونهشناسی خیلی زیبایی دارد که یکی از آثار بزرگ ایشان است.
*مرحوم شیخ مفید سه ویژگی برای این انحراف بیان میکنند.
ویژگی اول اینکه میگویند این دسته یک شخصیت محبوب دینی را میگیرند و علاقه بر او را بر شرع مقدم میکنند؛ ممکن است این فرد پیغمبر(ص) یا حضرت علی(ع) یا امام زمان(عج) باشد. این انحراف در دوره پیغمبر هم بود. در قرآن داریم: «یا ایهاالذین آمنو لاتغلوا فیدینکم» یعنی این موضوع سابقه دارد منتها راجع به امام زمان(عج) از همه بیشتر است. در ادعیه میگوییم: «خدایا ما به پیغمبرت و ائمهات اعتقاد داریم و مرید آنها هستیم, همان اندازه که خودت گفتی و برای دینت است». یعنی همه مقیاس حب و بغض در مکتب اهلبیت، الهی است. ما به امام زمان(عج) به خاطر گل رویش، علاقه نداریم -اگرچه بسیار زیباست- ما بهخاطر اینکه ایشان محی و مفسر دین است و میخواهد دین را احیا کند، علاقه داریم. وقتی زیارتنامهها را میخوانیم شهادت میدهیم که اینها (معصومین) در راه اقامه دین آنچه که بود، کردند. به کسی قطع نظر از دین، حب خاصی نداریم حتی برخی گفتند اگر چنین حبی باشد ورای این مِکیال دینی ممکن است شرک باشد. اما غلات به خود حب فرد موضوعیت میدهند و او را مقدم بر شرع میکنند.
ویژگی دوم که شیخ مفید برای نحله غلات برمیشمارد اباحهگری یعنی عدم لزوم اجرای احکام شرع است. اینها اصلا بیاعتنا به شرع هستند و میگویند به امام زمان(عج) عشق داشته باش، به علی(ع) عشق داشته باش، به مقصد میبردت. حالا تا برسد به آنجایی که بگویند دورهاش گذشته و از این حرفها که شنیدهاید.
ویژگی سوم؛ ادعای ارتباط اختصاصی است. شیخ مفید در این زمینه، گونهشناسی بسیار دقیق و زیبایی داشته و این پدیدهای نیست که یک عالِم معمولی انجام داده باشد. مرحوم مجلسی در بهار هم بعد از اینکه چیزی حدود140-130 حدیث از ائمه(ع) علیه نحله غلات، نقل میکند، به جمعبندی بسیار زیبایی اشاره میکند که ایده ریشه جمعبندیاش از مرحوم شیخ مفید است ولی از جمعبندی شیخ مفید دقیقتر است چون در این فاصله ایشان هم نمونههایی از غلات داشت بهخصوص در زمان صفویه که این مطلب ادامه داشت.
*به هر صورت مسیری که آقای احمدینژاد و مشایی طی کردند، انحرافی از نوع غلات بود. انحراف بود و البته باید بگویم که این غیر از مسئله هیات دولت است. وزرایی که در هیات دولت از مجلس هم رای اعتماد گرفته بودند، آدمهای متدین و به دور از انحراف بودند. هرگز پای انحراف را امضا نکردند و شاید چندینبار با من شخصا تماس گرفتند و گفتند که ما فکر میکنیم خلاف شرع است در این دولت باشیم و خواستار این بودند که سوال شود اگر خلاف شرع است بیرون بیایند. البته اینجور نبود و خلاف شرع نبود و تا وقتی که دولت مورد تائید رهبری و ولیامر باشد، خلاف شرع نیست. میخواهم بگویم حساب عزیزانی که وزیر بودند با حساب آنها جدا بود.
*باید روی هر کسی که بوی منجیگری از صحبتش میآید، علامت سوال بزرگی گذاشت. ما علیالاصول منجی نمیخواهیم و یک کارگزار مومن به انقلاب و فداکار میخواهیم که متواضعانه کار کند. هیچکسی هم با سحر و جادو نمیتواند مسائل را حل کند یعنی کلید جادویی ندارد و ما هم انتظار جادویی از کسی نداریم. با همت دستهجمعی و با قدمهای حسابشده انشاءا... جلو میرویم و خدا هم کمک میکند.
*از لحاظ تاثیر در وضعیت فعلی، بهنظرم نقش تخاصم دشمن حدود 20 درصد است لذا اگر دولتمردان خوب عمل کنند، اقتصاد ما منضبط میشود. بین انضباط در اقتصاد و اقتصاد شکوفا فواصلی است. قدم اول انضباط اقتصادی است. اما اینکه مسائل ما چگونه حل میشود و شاهکلیدش در رابطه با غرب یا آمریکاست، خطای بسیار بزرگی است. این همان چیزی است که غربیها میخواهند ما را به آن سمت بکشانند.
*اقتصاد ما یعنی حماسه اقتصادی ما با اقتصاد مقاومتی شکل میگیرد. اقتصاد مقاومتی مفهومی است در اقتصاد سیاسی که باید تبدیل به عملیات شود.باید به planهای اقتصادی و به action planهای دولتمردانه تبدیل شود. بسیار مفهوم بامعنایی است و این همان چیزی است که حماسه اقتصادی را شکل میدهد. اقتصاد مقاومتی اقتصاد کرهشمالی نیست، اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد ایزوله نیست، اقتصاد مقاومتی، اهداف خود را طوری تنظیم میکند که متناسب با وضعیت باشد لذا این اقتصاد به توانمندیهای خود وابسته است.
*امروز آمریکا پرچمدار زشتترین، کریهترین، خشنترین تخاصم بر علیه ملت ما درطول بیش از سه دهه است. ما هرگز نباید این را فراموش کنیم. یک سیاستمدار عاقل اولین کارش این است که تصویر واقعبینانه از وضعیت داشته باشد نه تصویر خیالی. واقعیت این است که آمریکا امروز وسیعترین تهاجم را علیه ملت، پیشرفت و استقلال ما روا داشته است. باید این دشمن را خوب بشناسیم و برنامه تعامل با آن داشته باشیم. برنامه تعامل هم فقط این نیست که برویم و همدیگر را ماچ و بوسه کنیم. تعامل یک معنای حقیقی و یک صورت ظاهری دارد. ما هم کارهای خودمان را باید انجام دهیم برای منافع ملیمان. منافع ملیمان درواقع یک مفهوم کلیدی است. منافع ملی ما این نیست که بگوییم ما کشور خودمان هستیم و دور و بر خودمان را داریم. بخش عظیمی از منافع ملی ما از دل تجربه بزرگ ملی ما حاصل میشود. توانمندی ملی ما هم در این است.